نسبت شناسی میان اخلاق و سیاست در اندیشه اسلام و غرب
Deprecated: wp_make_content_images_responsive is از رده خارج شده است از نگارش5.5.0! بهجای آن از wp_filter_content_tags() استفاده کنید. in /home/dideman/public_html/wp-includes/functions.php on line 4779
اخلاق سیاسی و سیاست اخلاقی
موجود در انبار
بدون تردید تبیین و تحلیل دیدگاههای دانشمندان و صاحبنظران در رابطه با (نقش اخلاق و عرفان در سیاست)؛ یعنی (اخلاق) که انسان را به تکامل روحی و درونی رهنمون است و (سیاست مدن) یا مدیریت و حکومت بر جامعه که به تکامل جامعه و ادارۀ جامعۀ انسانی بر میگردد و پیوند آن دو ظرفیت به حکمت نظری که از (هست) ها سخن میگوید و حکمت عملی که از بایدها، شایدها و نشایدها بحث میکند، کاری است سترگ و البته شدنی و نیاز به نگرش هم زمان و همه جانبه به اندیشههای علما و دانشمندان مسلمان و غیر آن دارد.[1]
در حالت کلی هر حوزهای اخلاقیات خاص خود را دارد، اخلاقیاتی که اگر دیگری را ملزم به رعایت آن میدانیم خود نیز باید آن را رعایت کنیم و اگر دیگری را از انجام برخی امور نهی میکنیم، خود نیز از ارتکاب آنها پرهیز مینماییم. در حالی که در بسیاری از مواضع سیاسی میبینیم که رقیبان سیاسی یکدیگر را متهم به خروج از این اخلاقیات مینمایند، حال آن که خود به راحتی در جای دیگر همین اصول را زیر پا میگذارند. در چنین مواقعی است که گفته میشود فضای سیاسی دچار بحران بی اخلاقی گردیده است.[2]
یکی از معماهای پیچیده در جهان سیاست، رابطۀ اخلاق و سیاست در صحنۀ عمل سیاسی است. جایگاه اخلاق در نظام اجتماعی و رابطۀ اخلاق نظری و سیاست عملی در تاریخ فلسفۀ سیاسی در جهان دارای قدمت وافری است. از طرف دیگر آن چه تاریخ بشر در عمل شاهد و گواه آن بوده است بیاعتنایی و یا کم رنگ شدن اصول اخلاقی در صحنۀ عمل سیاسی به ویژه هنگام بروز جنگها و کشمکشهاست. به گونهای که صفحههای تاریخ اجتماعی و سیاسی انسانها مشحون از سیاستهای غیراخلاقی است. یکی از دغدغههای مهم اندیشهپردازان سیاست در عصر مدرن تبیین رابطه و حدود نفوذ اصول اخلاقی در صحنۀ عمل سیاسی و اقناع حکمرانان به رعایت اصول اشاره شده در تصمیمگیریهای سیاسی است.
از این رو ممکن است در نگاه ابتدایی، جمع اخلاق با سیاست ناممکن به نظر برسد؛ زیرا اخلاق، از فضایل، صفات و اخلاق حسنه سخن میگوید در حالی که سیاست، دغدغۀ قدرت و اعمال سلطه را در سر میپروراند. سیاست مدار در پی کسب، حفظ و توسعۀ قدرت و نیز تأمین خواستههای نفسانی خویش است، در حالی که انسان اخلاقی با نگاهی منتقدانه به این امور، در اندیشۀ کسب فضایل و زدودن رذایل نفسانی خویش میباشد. بنابراین در نگاه ثانوی به این دو موضوع میتوان دریافت که چنین اختلافی را نمیتوان منشأ از اصل این معانی دانست، بلکه با یک بازنگری مجدد بر تعاریف سیاست و ولایت از نگاه مکاتب آسمانی، میتوان اخلاقیات را کانون اصلی عملکردها و اعمال قدرتهای سیاسی دانست و به این شکل سیاستی را که بر محور اخلاق ظهور و بروز یابد را سیاست اخلاقی نامید.[3]
[1] ـ (رودگر،1383)
[2] ـ (عبدی، 1386)
[3] ـ (وحیدی منش، 1387)
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.