روندپژوهی کارنامه نظام جمهوری اسلامی ایران در مقایسه با رژیم پهلوی
Deprecated: wp_make_content_images_responsive is از رده خارج شده است از نگارش5.5.0! بهجای آن از wp_filter_content_tags() استفاده کنید. in /home/dideman/public_html/wp-includes/functions.php on line 4779
ایران بدون شاه
موجود در انبار
روز بیست و چهارم آبان 1357، یعنی کمتر از 3 ماه پیش از پیروزی انقلاب، هنگامیکه امام خمینی (ره) در دهکده نوفللوشاتو در حومه پاریس مستقر بود، خبرنگار مجلهٔ «ویکلی مگزین» در یک مصاحبه مطبوعاتی از ایشان پرسید «اگر شاه برود، بر سر ایران چه میآید؟» و در پاسخ شنید « به نظر ما چنانچه شاه برود، ایران، ایران خوبی خواهد شد انشاءالله . نفوذ ابرقدرتها از آن برداشته میشود و ایران مال ایرانی میشود و همهٔ قوای ایران فعلاً صرف تعمیر خرابیهای شاه خواهد شد.»[1]
دو ماه بعد محمدرضا پهلوی ایران را برای همیشه ترک کرد و با سقوط رژیم پهلوی در 22 بهمن همان سال، طومار سلطنت برای همیشه در ایران درهمپیچیده شد. بدینترتیب سرزمین ایران وارد دورهای جدید از تاریخ پر فراز و نشیب خود شد که میتوان از آن بهعنوان «دوران ایران بدون شاه» یاد نمود.
ایران بدون شاه، ایرانی بود و هست که سرنوشت آنرا نه ابرقدرتهای خارجی، نه سفارتخانههای مقیم تهران، نه گماشتههای دیکتاتور وابسته بیگانه، بلکه ملت ایران رقم میزند. ایرانی است که مهمترین تصمیمات سرنوشتساز آن در نه در واشنگتن، لندن، پاریس، مسکو و … که در تهران و نه توسط چشمآبیها که توسط فرزندان همین سرزمین اتخاذ میشود. ایرانی است که نظام سیاسی حاکم آن خدمت به مردم و بهویژه محرومان و مستضعفان را وظیفه خود میداند نه تأمین منافع زورمداران عالم.
انقلاب را شاید بتوان نقطۀ عطف تاریخ جوامع در نظر گرفت. سالهای طولانی و بلکه قرنها باید برای یک ملّت در تلاطم بحرانها بگذرد تا در نهایت در یک کنش جمعی آگاهانه، پدیدۀ پیچیدۀ انقلاب به وجود بیاید. انقلابهای تراز انسانی نه محصول یک بعد و جهت خاص همچون اقتصاد که ماحصل خودآگاهی نسلهایی است که در تداوم روزگار رنج و بحران برای ایصال به جامعهای بهتر متحمّل هزینهها و ایستادگیهای فراوان میشوند.
انقلاب را میتوان یکی از فارق های وجود انسان نسبت به سایر موجودات در نظر گرفت که در آن میل به زیست بهتر و رشد و آگاهی بهعنوان پیشقراول انگیزههای پذیرش یک دگرگونی عمیق به چشم میخورد. دراینبین لازم است که در فهم پدیدۀ انقلاب از نگاههای ضیق و تکبعدی و تک ساحتی به وجود انسان پرهیز شده تا جنبههای حقیقی وجود یک انقلاب در پس پردههای ماتریالیستی و جبرهای خطّی و نگاههای اومانیستی و عقلهای ابزاری قرار نگیرد.
در این میان فهم نوع جدیدی از پدیدۀ انقلاب از انقلاباسلامی ایران حاصل شده است. به این معنی که با وقوع انقلاباسلامی بسیاری از نظریهپردازیهای حوزۀ انقلاب با نقص و نقض در هستیشناسی و شناختشناسی و روششناسی مواجه شده و لاجرم به تجدیدنظر در مبادی تصوریه و تصدیقیۀ خود روی آوردند. بیشک بزرگترین و بلکه عمیقترین انقلاب قرون اخیر منجر به ارائۀ سطح دیگری از انقلاب میشود که دین و فرهنگ در آن نقش محوری دارد. انقلاباسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره) نه انقلاب در اقتصاد یا ساختارها، نه صرفاً انقلاب در جامعۀ ارزشی و گزارههای فرهنگی صرف بلکه منبعث از فطرت انسان و در جهت تعالی روح بشر صورت گرفت.
از دیگر سو انقلاباسلامی ایران انقلابی تک ساحتی در حوزۀ معنویّت نیست و داعیه تأمین معاش و معاد در صورت امتزاجی است که آن را به برترین فلسفه سیاسی عالم مبدل نموده است.
عمر بابرکتِ 40سالۀ انقلاباسلامی، میطلبد که نخبگان جبهه انقلاب، ضمن داشتن نگاهی دقیق به مسیر پیش روی انقلاباسلامی ـ که به تعبیر مقام معظم رهبری، به «تمدن نوین اسلامی» ختم خواهد شد ـ یک بازخوانی جدی و اساسی روی مسیرِ طیشده تا به امروز انجام دهند و در صورت نیاز، روی نقاط قوت آن تکیه کرده، نقاط ضعف و انحرافات مسیر را تصحیح نمایند تا مسیر حرکت قطار انقلاباسلامی به سمت مقصود، هرچه بیشتر بر صراط مستقیم الهی انطباق یابد.
[1] صحیفه امام، جلد 4، صفحه 511
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.